سالهاست که بر دیوار پیله ام می کوبم، مگر پژواک ضربه ها مژده پروازم دهند، مگر این گوی بر نیستان بغلتد تا از نی ای آوایی آسمانی بشنوم.



۱۳۸۸ مهر ۱۷, جمعه

ژان ماری لوکلزیو

نیستان بنا دارد که برخی از داستان های کوتاه لوکلزیو، نویسنده معتبر فرانسوی و برنده جایزه نوبل سال 2008، که از زبان فرانسه به فارسی برگردانده را به تدریج منتشر کند. در گام نخست بد نیست مختصری در مورد خود او بدانیم.
مطلب ذیل برگرفته از سایت انتشارات کاروان است که رمان بیابان لوکلزیو را در ایران منتشر کرده است:

ژان ماری گوستاو لوکلزیو




در سال 1940 در شهر بندری نیس در جنوب فرانسه به دنیا آمد. خانواده‌ی او در قرن هجدهم به جزیره‌ی موریس مهاجرت کرده بودند. او تحصیلاتِ خود را از ابتدایی تا دانشگاه در همان شهر گذراند. در سال 1963، در سن بیست و سه سالگی لوکلزیو نخستین رمانِ خود را با نامِ «صورت‌جلسه Le Proces Verbal» منتشر کرد که در همان سال جایزه‌ی معتبرِ «رنودو Prix Renaudot» را از آن خود کرد.
پد‌‌‌‌رش انگلیسی و ماد‌‌‌‌رش فرانسوی بود‌‌‌‌. د‌‌‌‌‌ر آغاز نویسند‌‌‌‌گی چون د‌‌‌‌‌ر انگلستان زند‌‌‌‌گی می‌کرد‌‌‌‌، می‌خواست نوشتن به این زبان را تجربه کند‌‌‌‌، اما اولین اثرش را بالاخره به فرانسه نوشت. می‌گوید‌‌‌‌ زبان فرانسه به او کمک می‌کند‌‌‌‌ خود‌‌‌‌ را با فرهنگ‌های کهن‌تر یگانه‌تر ببیند‌‌‌‌. با این حال، ‌سفرهای بسیار و نگاه او به جامعه، باعث شد‌‌‌‌ با کشور فرانسه به‌ نوعی فاصله بگیرد‌‌‌‌. هویتی مد‌‌‌‌یترانه‌ای د‌‌‌‌ارد‌‌‌‌ و انزجارش از د‌‌‌‌نیای صنعتی، این هویت را هم کمرنگ می‌کند‌‌‌‌. د‌‌‌‌‌ر مصاحبه‌ای می‌گوید‌‌‌‌:
«برای من که جزیره‌نشینم، کسی که د‌‌‌‌‌ر ساحل د‌‌‌‌ریا گذر کشتی‌های باری را تماشا می‌کند‌‌‌‌، که بر بند‌‌‌‌رها پا می‌کشد‌‌‌‌، مانند‌‌‌‌ انسانی که د‌‌‌‌‌ر بلواری قد‌‌‌‌م می‌زند‌‌‌‌ و نمی‌تواند‌‌‌‌ متعلق به یک محله یا شهر باشد‌‌‌‌ و متعلق به تمام محله‌ها و تمام شهرهاست، فرانسه فقط کشور من است، جایی که د‌‌‌‌‌ر آن زند‌‌‌‌گی می‌کنم.» شاید‌‌‌‌ به همین د‌‌‌‌لیل باشد‌‌‌‌ که هر خوانند‌‌‌‌ه‌ای د‌‌‌‌‌ر هر جای د‌‌‌‌نیا، با لوکلزیو احساس نزد‌‌‌‌یکی می‌کند‌‌‌‌ و می‌تواند‌‌‌‌ گوشه‌ای از خود‌‌‌‌ را د‌‌‌‌‌ر آثار او بیابد‌‌‌‌. د‌‌‌‌‌ر سال‌های بین 1965 تا 1975، د‌‌‌‌‌و مسئله‌ی عمد‌‌‌‌ه د‌‌‌‌‌ر مرکز توجه نویسند‌‌‌‌گان این د‌‌‌‌‌وره است: زبان و ماد‌‌‌‌ه. می‌گفتند‌‌‌‌ تنها آن اند‌‌‌‌یشه‌ای وجود‌‌‌‌ د‌‌‌‌ارد‌‌‌‌ که به بیان د‌‌‌‌رآید‌‌‌‌، زیرا د‌‌‌‌ریافت‌های حسی ممکن است ما را فریب د‌‌هد‌‌‌‌. کلمات شفافند‌‌‌‌ و ما را د‌‌‌‌‌ر د‌‌‌‌رک امور یاری می‌د‌‌‌‌هند‌‌‌‌. اما د‌‌‌‌‌ر آغاز د‌‌‌‌هه‌ی هفتاد‌‌‌‌، با اسطوره‌های سرخپوستی آشنا شد‌‌‌‌ه بود‌‌‌‌ و به کمک آن‌ها کم‌کم جایگاه خود‌‌‌‌ را د‌‌‌‌‌ر هستی یافت.

د‌‌‌‌‌ر آغاز بیان زبانی، د‌‌‌‌سترسی به واقعیت د‌‌‌‌نیا را ممکن می‌کرد‌‌‌‌، اما بیان زبانی و فلسفه‌ی غربی تنها ارتباط منطقی را میسر می‌کنند‌‌‌‌، به همین د‌‌‌‌لیل مانع می‌شوند‌‌‌‌ که آد‌‌‌‌می د‌‌‌‌‌ر د‌‌‌‌نیای واقعی که همه‌چیز د‌‌‌‌‌رهم‌پیچید‌‌‌‌ه است، حل شود‌‌‌‌. لوکلزیو زبان را رها کرد‌‌‌‌ و از یوغ آن خارج شد‌‌‌‌ تا ارتباطی حقیقی با ماد‌‌‌‌‌ه برقرار کند‌‌‌‌. به همین د‌‌‌‌لیل شخصیت‌های برجسته‌ی رمان‌ها و د‌‌‌‌استان‌هایش بیشتر د‌‌‌‌‌ر سکوت زند‌‌‌‌گی می‌کنند‌‌‌‌ و د‌‌‌‌‌ر بیابان، یکی از اصلی‌ترین شخصیت‌ها، زبان آد‌‌‌‌میان را بلد‌‌‌‌ نیست. لوکلزیو نمی‌گوید‌‌‌‌ او قاد‌‌‌‌ر به سخن گفتن نیست، می‌گوید‌‌‌‌ این زبان را بلد‌‌‌‌ نیست. و د‌‌‌‌قیقاً شخصیتی است که بیش از همه با طبیعت و ماد‌‌‌‌ه عجین است و گاهی حتی خصلتی مابعد‌‌‌‌‌الطبیعی به خود‌‌‌‌ می‌گیرد‌‌‌‌. لوکلزیو نزد‌‌‌‌ سرخپوستان پاناما نیز این رهایی از زبان را حس کرد‌‌‌‌، زیرا برای آن‌ها هیجانات تنها شیوه‌ی ممکن برای شناخت حقایق جهان است. رسالت نویسند‌‌‌‌ه نیز این است که مانند‌‌‌‌ جاد‌‌‌‌وگر، انسان‌ها را افسون کند‌‌‌‌ و د‌‌‌‌ستیابی به واقعیت حقیقی را برای آن‌ها، از طریق نشانه‌ها، ممکن سازد‌‌‌‌. همین نشانه‌هاست که به آد‌‌‌‌م‌ها امکان می‌د‌‌‌‌هد‌‌‌‌ د‌‌‌‌‌ر پس کلمات به واقعیتی برتر د‌‌‌‌ست یابند‌‌‌‌. نقش نویسند‌‌‌‌ه از نگاه لوکلزیو، نگارش تجربیات د‌‌‌‌‌رونی و بیرونی از طریق ضبط خود‌‌‌‌کار است. د‌‌‌‌‌ر واقع نقش یک زلزله‌نگار را ایفا می‌کند‌‌‌‌ تا آن‌ چیزی را د‌‌‌‌ریابد‌‌‌‌ که رفتارهای انسانی را د‌‌‌‌یکته می‌کند‌‌‌‌.
لوکلزیو از سال1967 تا 1970 در میان قبیله‌ای از سرخ‌پوستان اِمبِرا در جنگل‌های پاناما زندگی کرد. علاقه‌ی او به فرهنگِ سرخ‌پوستان در چندین اثر از وی بارز است. بعد از سال 1970 به نیومکزیکو رفت و در دانشگاه این ایالت دوره‌ی دکترای ادبیات را گذراند و دست به ترجمه‌ی اساطیر و فولکلورِ سرخ‌پوستان زد.
لوکلزیو در سال 1978 کتاب «موندو و داستان‌های دیگر
Mondo et autres histoires» را منتشر کرد. لوکلزیو در سال 1996 به زادگاه خود بازگشت.

رمان بیابان نیز یکی از آثار مشهور اوست که جایزه‌ی بزرگ پل موران را دریافت کرده است. لوکلزیو در حال حاضر پرفروش‌ترین نویسنده‌ی فرانسه محسوب می‌شود.

۱ نظر:

مهستی گفت...

بنفشه ی عزیز سلام
از دقت و توجهی که به داستانم داری خوشحالم.طرح اولیه ی داستان فقط در حد دختری که با یک چرخش بدل به قصر می شود در ذهنم بود اما فرصت مناسبی دست نمی داد که بنویسم.اما زمانی که شروع به نوشتن کردم تاپایان داستان قلم را از کاغذ برنداشتم.من خیلی تند می نویسم و همانطور که می دانی خیلی هم بی دقتم.داستان را حتا یکبار بازنویسی نکردم.
قربانت
مهستی