سالهاست که بر دیوار پیله ام می کوبم، مگر پژواک ضربه ها مژده پروازم دهند، مگر این گوی بر نیستان بغلتد تا از نی ای آوایی آسمانی بشنوم.



۱۳۸۹ اردیبهشت ۲, پنجشنبه

اتم گرایی کلام و انطباق آن با برخی مبانی فیزیک مدرن 1

پست قبلی مقدمه ای بود برای اینکه می خواستم وارد سلسله مباحثی در تاریخ و فلسفه علم بشوم و در حقیقت قصدم این بود که با آن مقدمه موضع خودم را در مورد مسائل تاریخی بیان کرده باشم. تاکید کرده باشم که قرار نیست این مباحث در راستای تبلیغ و جهت گیری از مرام و مکتبی باشد، و صرفا می خواهیم فارغ از حواشی، تماشاگر ذهن جستجوگر گذشتگان باشیم:

بخش نخست: سیطره ارسطویی در قرون وسطی و جبهه متکلمان
معمولا وقتی حرفی از علم در جهان اسلام می شود فورا نام  دانشمندانی چون فارابی و ابن سینا و...به ذهن می آیند، بدون توجه به اینکه این دانشمندان همگی به لحاظ تاریخ علم و فلسفه در مکتب دانشمندان ارسطویی قرار می گیرند و به قولی حکیم محسوب می شوند. با تمام اصالتی که در نظریات این بزرگان وجود دارد زیر بنای نظری آنها بر پایه حکمت مشاء است، یعنی مکتب ارسطو. فلسفه ارسطویی در سراسر قرون وسطی سلطه خود را در جهان علمی گسترانده بود که سرزمین های اسلامی هم از این حیث مستثنی نبودند. همچنین علم فیزیک که تحت عنوان فلسفه طبیعی، شاخه ای از فلسفه به شمار می رفت، نیز برمبنای عقاید ارسطویی  پیش می رفت. لازم به ذکر است که قرون وسطی گرچه در ذهنیت عموم دوران تاریک علمی است، اما از نظر فیلسوفان علم این دوره معمای بزرگی است که باید از آن سر درآورد. دوره ای که بزرگترین تحول در بینش فلسفی نسبت به مبانی علمی بوجود آمده، در همین دوره است که چارچوب های فکری به سمتی هدایت شده که فیزیک ارسطویی تبدیل به فیزیک نیوتنی در قرن هفدهم شود. در همین دوره است هندسه اقلیدسی، هندسه ای که فقط با استدلال پیش می رود تبدیل هندسه دکارتی می شود و با معادله جبری همراه می شود، و هندسه هایی می آیند که اجازه می دهد که دو خط موازی بهم بپیوندند،  تحولی که در علم بسیار کوچک می نماید اما در فلسفه علم بسیار بزرگ! چراکه چارچوبی در ذهن شکسته و بشر راه شناخت جدیدتر وسبک دیگری  را برای اندیشیدن  آزموده و حال برای درک این فرآیند پیچیده باید به دقت به جریان غالب نگریست و بررسی کرد که کجا سدی یا مانعی جلوی این جریان ساخته شده، هرچند که این سدها و موانع ضعیف و سست بوده اند و توان مقابله با جریان غالب را نداشته اند.
به عبارتی دیگر، برای بفهمیم چگونه جریان غالب قدرت خود را از دست داده، باید نظریات مخالف مطرح شده را با جدیت بررسی کنیم هر چند که شاید این نظریات در زمان خود در برابر نظریات غالب آن روزگار مغلوب شده اند. چراکه در نهایت برآیند همه این تلاش هاست که به آن تحول بزرگ ختم می شود. پس اینجا روشن می شود چرا هر بارقه ای که شک در فلسفه ارسطویی برانگیزد درخور توجه است.
بی شک فعالترین حرکت علمی در قرون وسطی در جهان اسلام رخ داده، هر چند که علم ارسطویی پر قدرت بر اریکه نشسته بود، گروه دیگری بودند که ارسطویی نمی اندیشیدند که معمولا یا نامی از ایشان برده نمی شود و یا به لحاظ علمی توجه ای به آنها نمی شود، این گروه متکلمان اسلامی بودند که غالبا اتمگرا یا اتمیست بودند که به دو گروه متکلمان معتزلی و اشعری تقسیم می شوند. متکلمان معتزلی و اشعری از مهمترین جریانات فکری ای هستند که عقاید غیر ارسطویی داشتند و در جدالی که با فیلسوفان به پا کردند بحث های اصیلی  را ارائه دادند که مصداقی از همان بارقه هایی است که برای درک بهتر تحولات علمی  قرون وسطی باید بررسی شوند.
متکلمان معتزلی در قرن دوم هجری در راستای عقاید کلامی خود که ریشه در باورهای مذهبی و برداشت آنها از قرآن* داشت از ابتدا به اتمیسم یا اتمگرایی روی آوردند و پس از آنها نیز متکلمان اشعری با همه تفاوتهای نظری که با معتزلیان داشتند راه ایشان را در اتمگرایی ادامه دادند، باورهای متکلمان بر چهار اصل استوار است:
1-     حدوث جهان
2-     انکار علیت
3-     تباین خالق و مخلوق
4-     انکار وحدت وجود**
در بحث بعدیمان خواهیم دید که چگونه اتمگرایی خواسته های نظری متکلمان را تامین می کند.
ادامه دارد...

*این بدین معنا نیست که مبانی اتمگرایی در قرآن آمده، در حقیقت برداشت متکلمان از قرآن اینچنین بوده، چنانچه که مخالفان آنها، مشائیون و حکما هم برای عقاید خود به قرآن استناد می کردند.
**برای پی گیری بهتر این مباحث رجوع کنید به:
  • ولفسن، هري آسترين، فلسفه علم كلام ترجمه احمد آرام، انتشارات الهدي،چاپ اول، 1368
  •  معصومي همداني، حسين، « بحثي در آراء طبيعي فخر رازي»، معارف دوره اول فروردین 1365

 پی نوشت: این مباحث حاصل بیش از چهارسال تحقیق این جانب در این زمینه است که البته قصد ندارم وارد بحث های تخصصی بشوم و تنها گذری عمومی بدون وارد شدن به جزئیات و مستندات خواهم داشت و بحث های تخصصی تر پس از چاپ در اختیار علاقه مندان قرار خواهد گرفت.



۳ نظر:

مهدي صديقي گفت...

درود فراوان
از اينكه سر مي زني ممنونم .در فرصتي مناسب بر خواهم گشت كه مطالب را بخوانم.

احمد گفت...

بعد از دو شب هجران که مرا به این خانه راه ندادند...امشب با ((باران )) امدم...با رقص ستارگان...با ترانه از شوق دیدار...با زمزمه هایی برای عاشقان مهربانم ....و باز تو را میخوانم که پیامبر مست این شبهایم....ای ستاره خوش قلب من ...ای که با امدنت همه از بودنت مست میشونند ...باز آ ...بازآ...که بی توطواف خانه نتوان کرد.بازا و غزلی بر خوان این جمع عاشق را ..بازگو شرح مستی را ...مستان به انتظارند بازا[گل][گل][گل]

majid nasrabadi گفت...

درود
از این می بینم بالاخره در این وبلاگ دریچه ای به تاریخ علم گشوده شده است خرسندم.مطلبتان را خواندم. جالب بود.
نویساو پاینده باشید