سالهاست که بر دیوار پیله ام می کوبم، مگر پژواک ضربه ها مژده پروازم دهند، مگر این گوی بر نیستان بغلتد تا از نی ای آوایی آسمانی بشنوم.



۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۱, سه‌شنبه

اتم گرایی کلام و انطباق آن با برخی مبانی فیزیک مدرن 2




 در بخش قبل به اهمیت قرون وسطی، سیطره نگاه ارسطویی در قرون وسطی و اهمیت نظریات غیر ارسطویی پرداختیم و نظریه فلسفی متکلمان را به عنوان یک نظریه غیر ارسطویی معرفی کردیم. 
گفتیم که اصول اعتقادی علم کلام بر چهار اصل استوار است:
  •   حادث بودن جهان
  •   جهان غیر علی
  •   جهان متکثر
  •  و تباین خالق و مخلوق 
حال می خواهیم ببینیم چرا متکلمان از پذیرش نظریات ارسطویی- ابن سینایی رایج عصر خود سر باز زدند.

بخش دوم: چارچوب نظری نظریه ارسطویی-ابن سینایی (وحدت وجود)
در باور ارسطویی* تفاوت بنیادین بین مفهوم وحدت و کثرت وجود دارد، تا جایی که اصولا عدد یک ماهیتی غیر از عدد دو دارد و حتی کوچکترین عدد نَه یک، که دو است، یک وحدت است و دو کثرت و بین وحدت و کثرت تقابل ذاتی وجود دارد. این تقابل شالوده شکل گیری نظریات مابعد ارسطو است. نظریه نو افلاطونیان با در نظر گرفتن خداوند به عنوان وحدت مطلق و انکار هر نوع کثرت، شکل افراطی این نوع نگاه است،  چرا که تقابل وحدت و کثرت به اصلی می انجامد که برهان الواحد نام دارد، بر اساس این برهان از واحد جز واحد سر نمی زند و حال وجود جهان متکثری که مخلوق خدای واحد است به تناقض می انجامد.  برای رفع تناقض است که نظریات گوناگونی پدید آمده که با توجه به تفاوت های آنها، از آنجائیکه همه آنها بر اساس همین اصل است همگی در یک مجموعه قرار می گیرند.
نظریه نو افلاطونی بسیار مورد توجه فارابی قرار گرفت و الهام بخش نظریه صدور شد، خداوند وحدت مطلق است و کثرت (جهان که متکثر از موجودات است) مانند شعاع های خورشیدند که همگی از یک منبع ساتع می شدند. ابن سینا این نظریه را پروراند  و با نبوغ فلسفی اش در یک سلسله برهانهای منطقی این تکثر را سلسه علل طولی ای که در راستای فعل واحد که فعل خداوند است قرار  داد.
ابن سینا علت اول ارسطو را خداوند فرض نمود و خلق جهان را در راستای عللی توصیف کرد که ضرورت دارد به فعلیت بیانجامد. از آنجائیکه ضرورت مستقل از زمان است و همیشگی است پس زمانی نیز برای آغاز جهان وجود ندارد و جهان همواره ازلی بوده و به قولی قدیم و غیر حادث است.
آنچه آغاز ندارد و بر اساس« ضرورت» است که وجود دارد، همیشگی است، پس پایانی نیز ندارد و پس جهان باقی است و فناپذیر نیست. در این جهان واحدِ ازلی- ابدی و علی، گسستی وجود ندارد، پس هر گسستگی و عدم پیوستگی نیز بی اعتبار می شود. 
پارادایم نظری فیلسوفان مشائی را می توان در شکل زیر خلاصه کرد. برای بهتر دیدن بر روی شکل کلیک کنید:




حال به وضوح تضاد میان باورهای متکلمان و فیلسوفان را شاهدیم. چرا متکلمان بر اساس باورهای مذهبی خود به جهان حادث که روزی آفریده شده و نقطه آغازی دارد اعتقاد دارند و این جهان حادث حتما پایان خواهد پذیرفت.** برای متکلمان پذیرش خداوند به عنوان علت و اینکه بخشی از عالم معرفی شده سخت بود، برای متکلمان خداوند ورای عالم است و علت هر چیز به طور مطلق. ایجاد پدیده بر اساس ضرورت مفهومی در تناقض با قدرت مطلقه پروردگار داشت.
البته نظریه تکثر(اتمگرایی) متکلمان پیشتر از نظریه ابن سینا به لحاظ زمانی است و متکلمان در پی مخالفت با فیلسوفان نبود که اتمگرایی را بوجود آوردند. بلکه از ابتدا به نظریات پیوسته گرای ارسطویی و وحدتگرای نوافلاطونی تمایلی نشان ندادند. اختلاف زمانی آشکار شد که فیلسوفان تلاش می کردند در توجیه مسئله معراج پیامبر که پدیده ای غیر عادی است، توجیه علی  پیدا کنند، در واقع هدف این بود که نشان دهیم پارادایم حاکم بر ذهن فیلسوفان چگونه است و چرا یک متکلم  در چارچوب این پارادایم ذهنی فکر نمی کند و چرا در میان انبوه نظریاتی از هند و یونان به ارث رسیده بود نگاه ارسطویی برای متکلمان جذابیتی پیدا نکرد.  
ادامه دارد...

*شاید درست نباشد که تقابل کثرت و وحدت به ارسطو نسبت داده شود، اما ارسطو اولین کسی است که مستدل و مشروح این بحث را پیش می کشد. همچنانکه منطق نیز مسبوق به ارسطو است اما منسوب به ارسطو است چرا که او معلم اول است.
** البته برای فیلسوفان مسلمان نیز که بوجود قیامت باور داشتند تعارضاتی بوجود می آمد که ابن سینا و علی الخصوص ملاصدرا به خوبی به آن پرداختند که خارج از موضوع بحث ماست.
پی نوشت:
برای پی گیری بهتر می توانید علاوه بر منابع بخش قبلی به مقاله:
  •  سیدمحمد دیباجی،«مقایسه آراء امام فخر رازی و دیوید هیوم در نظریه علیت» کیهان فرهنگی، سال یازدهم و دوازدهم
  • رجوع کنید و نیز در زمینه نو افلاطونی ها و فیلسوفان اسلامی به سایت:
  • http://www.muslimphilosophy.com/ip/rep/H003#H003SECT2
  • اما منبع اصلی رساله کارشناسی ارشد این جانب است که به زودی منتشر می شود.
  • مرامنامه من در مطالعه تاریخ علم.
پی نوشت: در صورتیکه تصویر قابل مشاهده نیست لطفا اطلاع دهید.



۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۳, دوشنبه

داستان ریش در دیباچه



به دیباچه سری زدم و داستانهای تازه را مرور کردم، داستان ریش از کاوه سلطانی را خواندم، چیزی که حداقل در پنج صفحه داستان می گنجید، با بیانی ساده و روان ، بدون جمله های اضافی، تنها با چند دیالوگ و با یک پرداخت هنرمندانه روایت شده  بود. قصه ای از جماعت از ما بهتران ها! آنهایی که کارشان با دور زدن آدمها و قانون می چرخد.
- «زنم کم بود حالا هم تو!»
با همین دیالوگ کوتاه داستان به ما می فهماند مرد در خانه چه کسی است؟ چه جور آدمی است و همچنان که داستان پیش می رود جمله به جمله مفهوم کامل تر و دایره داستان بسته می شود، ریشی که فقط در خانه سیما باید اصلاح شود!
این دایره حلقه های تو در تویی از روابط هزار دستانی در هم تنیده از روابط آدمهایی که با پژو می روند و با الگانس بر می گردند، پول پارو می کنند، به ظاهر بالا می می روند اما در حقیقت در همان دور معیوبی که هستند درجا می زنند، و هر چه جلو  بروند  باید بالاخره بر گردند سر همان جایی که بودند، و اگر هم به جلو بروند باید با همان صورت تابلوی نیمه اصلاح شده بروند،  چرا که ترسی که از جدا  شدن از حلقه های زنجیر دارند هرگز حلقومشان را رها نمی کند که ظاهر خود را بیارایند
حقیقتی که خود بهتر از دیگران از آن آگاهند:
- « به همین مفتی هم نیست که یه روز برم بگم بچهها سلام! من اومدم خداحافظی کنم چون دیگه به اندازهی کافی بالا کشیدم و بارمُ بستم و حالا هم میخوام با سیما خانم برم اونوَر آب» 
این داستان نمایه زیبایی از درد درونی شاعری است که دغدغه های اجتماعی دارد که البته با تمام پرداخت حرفه ای دیالوگ ها، تعدد اسامی داستان را رو به ضعف برده است.  اما  بیان ساده و موجز و اینکه نویسنده به خوبی تفاوت قلم داستانی و قالب شعر را دریافته (چیزی که در داستانهای شاعران به ندرت دیده می شود) نویدی از یک آینده حرفه ای درخشان است. برای این شاعر جوان که به تازگی کتاب دومش هم به چاپ رسیده و در همین نمایشگاه عرضه می شود آرزوی موفقیت داریم 

.