سالهاست که بر دیوار پیله ام می کوبم، مگر پژواک ضربه ها مژده پروازم دهند، مگر این گوی بر نیستان بغلتد تا از نی ای آوایی آسمانی بشنوم.



۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۱, یکشنبه

بنیادهای تاریخی 4، بنیان اندیشی پورپیرار

کار جدیدی که در فلسفه تحلیلی شروع کردم به حدی مرا به خود مشغول کرده که تقریبا همه فعالیتهای گذشته ام را تعطیل کردم حتی امور روزمره زندگی ام هم دچار اختلال شده اما این سری مقاله های بنیادهای تاریخی دائم جلوی چشمم هست و این شد که بالاخره به قولی عزم را جزم کردم که امروز به این مقاله بپردازم.
***
از بحث تاریخ زدگی  جمعی رسیدیم به گرایش باستانگرایی و اغراق ها و هویت پوچی که در حال سست کردن ارکان جامعه ماست. این پدیده مدتهاست که دغدغه محافل فکری جامعه ما شده و از همین جا از زحمات محققان دلسوز تقدیر و تشکر می کنم اما آنچه که مد نظر من بوده نوعی واکنش غلط به این پدیده است، غلط از آن جهت که در ماهیت غیر علمی درست بمانند همان باستان گرایان عمل می کنند و به عبارتی روی دیگر همان سکه تاریخ زدگی است. یعنی افرادی به بهانه دفاع از اسلام که در نوک حمله باستانگرایان قرار دارد به بزرگنمایی و جعل تاریخ بعد از اسلام می پردازند. یعنی همان داستان تکراری سو استفاده از مباحث دانشگاهی در راستای باورهای ویژه خودشان! در این بین جریانی که منسوب به بنیان اندیشی به رهبری ناصر پورپیرار در حال شکلگیری است، سعی دارد هر نوع اثر ایرانیت را درتمدن اسلامی کمرنگ و یا حتی بزداید و کار به جایی رسیده که منکر بخش اعظمی از تاریخ ایران شود.
البته به شخصه معتقدم که این گروه در موقعیت ضعیفتری نسبت به باستانگرایان در وضعیت حال جامعه مان  قرار دارند.  دیدگاه افراطی متعلق به ناصر پورپیرار در برخورد اول  بسیارنامعقول می نماید و اما با همه نامعقول بودنش برای خود طرفدارانی دست و پا کرده و از آنجا که این دیدگاه آبشخور گروه های تجزیه طلب و پان ترکها و پان عرب بوده حمایتهای اینچنینی هم دریافت می کند.* هنوز هیچیک از بزرگان در شأن خود ندیده که اعتنایی به آن بکند. اما به نظر حقیر باید بزرگان و متخصصان برای رشد تفکر درست در جامعه بیشتر توجه کنند و پاسخ های درخور برای شبهات بوجود آمده پیدا کنند.
اینجانب نه قصد توهین دارم،  نه قصد زیر سوال بردن شخص ایشان را دارم  و نه اینکه ایشان را متهم به دسیسه یا فرقه گرایی کنم، تنها روش شناسی ایشان را تا آنجا مربوط به حوزه کاری خودم می باشد بررسی می کنم و قضاوت را به خوانندگان می سپارم.
آقای پورپیرار پیرو نظریه کشتار جمعی پوریم معتقدند که ایران خالی از سکنه شد برای دوازده قرن و تا قبل از صفویه تمدن درخوری وجود نداشته و اعراب بدون جنگ وارد ایران شدند چراکه در ایران اصلا کسی نبوده که بخواهد با ایشان بجنگد و همه چیزهایی مثل تاریخ، زبان و ادبیات فارسی که معرف و مشخصه ایرانیت ماست جعل و اختراع یهود برای سرپوشی نسل کشی پوریم است. ایشان مدعی اند که هیچ آثاری از دوران  پیش از صفویه وجود ندارد و هر مثالی که شما بیاورید از پیش جعل فرض شده. البته بنده قصد ندارم پاسخ ایشان را بدهم چرا که به قولی افرادی زیادی درگیرند که یک خانه بسازند از مهندس نقشه کش بگیر تا بنا و لوله کش و گچ بر و کاشیکار و...اما کسی که بخواهد خراب کند یک پتک می زند و همه خانه می ریزد پایین. یک مورخ باید سالها زحمت بکشد تا شاید بتواند دورنمایی از واقعیت تاریخی یک دوره را ترسیم کند و آقای پورپیرار به سادگی آمده و گفته همه اینها جعل است! حال باید در مرمت پتک ایشان دهها که چه عرض کنم صدها متخصص باید بیایند و هر یک گوشه ای را درست کند. آن سنگی است که در چاه افتاد و هزار عاقل نتوانستند بیرونش بیاورند! و اینجانب نیز به عنوان کسی که چند سالیست در تاریخ فلسفه مطالعه داشتم و بر روی متون اصلی این بزرگان کار می کنم هم فقط می توانم در حوزه کاری خودم حرف بزنم و برخی نکات عمومی در روش تحقیق ایشان را نقد کنم.
آقای پورپیرار معتقدند که فیلسوفانی چون ابن سینا و فخر رازی و غزالی هرگز وجود خارجی نداشتند و جماعتی بیکار نشسته اند این همه کتاب جعل کرده اند که کسی حواسش نشود که در این دوره آدمی در ایران زندگی نمی کرده که بخواهد فیلسوف شود!
ما فرض می گیریم که امروز هیچ کتاب خطی از ابن سینا در دسترس نیست. آیا این دلیل می شود که این فرد وجود نداشته است... آیا به سادگی می توان منکر فردی که تفکرش در بنای فکری امروز مردم ما جاری است شد. ما درباره منابع معنوی تاریخ سخن گفتیم و گفتیم تفکرات و آداب و سنن امروز همه منابعی هستند برای درک و شناخت گذشته...پس وقتی در عامی ترین مردم این مرز و بوم شما می بینی که به ماست و خیار نعناع می زنند که سردیشان نکند و بعد از کدو خورش، چایی نبات می خورند ** باید ابن سینایی بوده باشد که کتاب قانونش اینگونه در اذهان ایرانی رسوخ کرده باشد!  اگر هم ابن سینا قرن چهارم هجری نبوده پس ابن سینا پریم در قرنی دیگر در گذشته ما می بایست وجود داشته باشد و اگرنه امروز ما می بایست به گونه ای دیگر عمل می کردیم!
منکر شدن واقعه تاریخی با استناد فقدان آثار فیزیکی در امروزه نادیده گرفتن علل و عواملی غیر مادی است که رفتار و تفکر انسانی را شکل می دهند و به طبع آن یک تمدن را شکل می دهند چیزی که در متدولوژی پورپیرار جایی ندارد!
یکی ادله های پورپیرار به این شکل است که یک اثر تاریخی را نشان می دهد و بعد عکسی را از چند سال قبلش با هیئتی متفاوت، پس این می شود مدرک برای که این اثر تاریخی جعلی است و پس حالا که کل تاریخ غلط است پس حرف ما درست است و این ادله ای است که یک فرد خام و ناآشنا به مباحث را به سمت خود می کشاند. حال آنکه به حقیقت بسیاری از آثار تاریخی در همین اواخر یافت شده اند اما این گواهی بر جعلی بودن آنها نیست و این عوامل معنوی هستند که سرنخ بدست مورخان و باستانشناسان می دهد که کجا و چگونه به دنبال آثار تاریخی بگردند. مدفون شدن زیر خاک های کویر و برای معماری خشتی گلی ایران طبیعی ترین امر به شمار می رود.
در منطقه فراهان در نزدیکی روستای فرمهین خرابه هایی بود که شخص این جانب خرابه هایی از آن را در کودکیم دیده بودم و همچنانکه هر بار که به این منطقه سر می زدم آن را ویرانتر می دیدم تا اینکه حدود 6 سال پیش تقریبا هیچ اثری از آن نمی دیدم. این منطقه معروف است به ویرانه های شهر زلف آباد که در منطقه فراهان داستانهای بسیاری از آن در میان مردم محلی نقل می شود از جمله شهر زیر زمینی اش و راهی که تا همدان می رفته است.*** شهری که بر اثر غضب شاه قاجار به توپ بسته شد و مردمش هم در همان شهر زیر زمینی حبس شدند و الی آخر...
امامزاده زلف آباد در آبان 1384 که از شهر زلف آباد هیچ نمانده است


دهانه های ورودی راه زیر زمینی زلف آباد در میان ویرانه ها در آبان 1384
بالاخره با پی گیری جماعتی تحصیل کرده فراهان میراث فرهنگی شروع به کاوش در منطقه کرد و در حال حاضر بخش های کوچکی از این شهر از زیر خاک بیرون آمده  و نشانه هایی هم از معماری دوره ایلخانی پیدا شده و امیدوارم که جزئیات بیشتری نیزمکشوف گردد و حالا این سوال، آیا واقعا کسی که بیاید بگوید این شهر جعلی و تازه ساز است و استناد کند به عکس چند سال پیش که اینجا جالیزار و گندمزار بوده، آیا چنین ادله ای معقول می نماید؟! 
امامزاده زلف آباد در تیرماه 1389
بناهایی از شهر زلف آباد که زیر ویرانه ها و گندمزار ها مکشوف گردیده در تیر 1389
و باقی ویرانه ها زیر گندم زار که همت باستان شناسان را می طلبد! تیر1389


این بحث را در آینده با بحث در مورد تکامل خط و نسخ خطی ادامه می دهیم...
پی نوشت: 
*   البته منظور این نیست که پورپیرار از این گروه ها خط می گیرد،  بسیاری از نظریات وی در مورد زبان ترکی به مذاق پان ترک ها هم خوش نیامد. منظور این بوده پان ترک ها و پان عرب ها از نظریاتش بر ضد ایران و زبان فارسی استقبال می کنند.
**      اشاره به طبیعت گرم و سرد غذاهاست که از آموزه های قانون ابن سینا است. البته این نظریه صرفا متعلق به ابن سینا نیست اما منبع اصلی طب سنتی ما کتاب قانون ابن سینا است و البته این تنها یک مثال ساده و بارزی از آموزه های ابن سینا بدون در نظر گرفتن تفکرات فلسفی وی در فرهنگ جاری امروز ماست.
 *** متاسفانه این راه زیر زمینی امروز راه فاضلاب چند روستای فراهان شده است.
 

۷ نظر:

انسان سکولار گفت...

دوست عزیز

سلام

آیا سکوت شما به معنی تائید سخنان پورپیرا در حوزه ی خط میباشد؟

بنفشه افتخاری Banafsheh Eftekhari گفت...

با سلام
به هیچ وجه
اگر مقاله کامل نگاه کنید می بینید:
این بحث را در آینده با بحث در مورد تکامل خط و نسخ خطی ادامه می دهیم...

و احتمالا در اولین فرصت پس از پایان ترم تحصیلی جاری مقاله بعدی را خواهم نوشت.

نعیمه گفت...

خیلی جالبه با این که هیچ سررشته ای در این مباحث ندارم اما خوشحال میشم از طریق تحقیقات شما در جریان قرار بگیرم

نعیمه گفت...

روزت مبارک مامانی علی سینا

وحید یعقوبی گفت...

به نام خدا

بلاگ پرمایه شما را خواندl بسیار پر بار بود
خاصه مطلب اخیر در خصوص هانری کربن

موفق وپیروز باشید

محمد پسندیده گفت...

سلام خانم افتخاری
احسنت به اینهمه شور و نشاط علمی که همچین وبلاگی رو حمایت می کند.
این دیدگاه که ایران فاقد تاریخه قبل از دوره صفوی و منبعثا نبود دانشمندان ایرانی را بیان می کند به سهولت به چالش کشیده می شود.
تمدن غرب در اواخر دوره قرون وسطی تا حدود قرن 15م آشنایی خود با تمدن عظیم یونان و روم و اسکندریه مصر (که گذشته فراموش شده دانشمندان خودشان می باشد) را از طريق ترجمه هاي عربي آثار یونانی و ... و سپس به طور مستقيم از برخي متون يوناني باقي مانده بدست آورد. از جمله مترجمان اروپایی که اقدام به ترجمه آثار عربی کردند: ژرارد كريمونايی ، فرج بن سالم(يهودي اسپانيايي) ،يوحناي اشبيلی ، آرتفيوس ، ايوگنيوس ، غیره را می توان نام برد که کتاب مرحوم ابوالقاسم قربانی حداقل در حوزه ریاضیات و نیز کتاب تاریخ علوم عقلی ذبیح الله صفا در دیگر حوزه علوم بهترین منابع در ارائه اسناد مستند ترجمه از عربی به زبانهای اروپایی است.

بنفشه افتخاری Banafsheh Eftekhari گفت...

با سلام خدمت آقای پسندیده همکار گرامی،
از اینکه قدم رنجه کردین و برای این وبلاگ وقت گذاشتین متشکرم
متاسفانه تاریخ از اون مقوله هایی است که با نگاه غیر تخصصی و وبلاگی راحت دستخوش تحریف و بازی می شه.
بله قطعا منابعی که شما گفتین (که برخی از ایشان را نمی دانستم) منابع مهمی اند که به سادگی این نظریه را رد می کنند، اما مسئله این است شخص پورپیرار و اغلب طرفدارانشون از متدولوژی تاریخ چیزی نمی دانند. در هر حال از مشارکتون در بحث ممنونم و امیدوارم همچنان وبلاگ را همراهی کنید.