سالهاست که بر دیوار پیله ام می کوبم، مگر پژواک ضربه ها مژده پروازم دهند، مگر این گوی بر نیستان بغلتد تا از نی ای آوایی آسمانی بشنوم.



۱۳۹۰ خرداد ۶, جمعه

بنیادهای تاریخی5، پورپیرار و خط

بحث بنیاد های تاریخی و تاریخ زدگی را به پورپیرار کشاندیم و به شکل خیلی کلی پاره ای از استدلالات وی را بررسی کردیم. حال می خواهیم بخشی از استدلالات ایشان در مورد خط و نسخ خطی را به شکل دقیق تر بررسی کنیم. البته لازم به ذکر است اینجانب چندان صلاحیت بحث در این حوزه را ندارم از آنجا که صرفا بر حسب نیاز برخی از نسخ خطی را مطالعه کردم و متخصص خط و  نسخ نیستم و به احتمال زیاد متخصصان امر پاسخ های بهتری خواهند داد و از همین جا دست یاری به سوی ایشان دراز می کنم.
آقای پورپیرار مدعی هستند که هیچ نسخه خطی از پیش 500 سال یافت نشده و اگر نسخه ای موجود باشد حتما جعلی است. دلیل اصلی ایشان همان قائله پوریم است، یعنی قبل از صفویه در ایران به طور خاص تمدن و حیاتی نبوده است، پس دانشمندان شاعران و همه نوشته جاتی که منتسب به این دوره اند همه جعلی اند.  
پورپیرار سلسله مباحثی با عنوان «قلم» دارد که سعی دارد از طریق آنها اثبات نماید که خط به آن درجه از تکامل برای انتقال مفاهیم نرسیده است.
حال نحوه استدلال ایشان را بررسی می کنیم و سپس ادله خود را می آوریم:
متاسفانه این سلسله مباحث هم به مانند دیگر مباحث پورپیرار پر از حاشیه و نامنسجم است اما خلاصه استدلالات بر این قرار است:
1-      استناد به نقاشی لاوازیه مبنی بر اینکه تا همین اواخر در اروپا ابزاری برای نوشتن وجود نداشته و پر وسیله اصلی نگارش بوده.
2-      استناد به دو نمونه پاپیروسی بدون هیچ مشخصاتی و تاریخی، مبنی بر اینکه خط عربی شکل واحدی نداشته است.
3-      تا سه قرن پیش ابزار واحدی برای نگارش موجود نبوده است.
4-      علت جهانی شدن حکاکی بر سنگ دستیابی به ابزار واحد حکاکی است!
5-      به جز کتابهای آسمانی مسیحیان و مسلمانان  یهودیان ضرورتی بر نوشتن نداشتند.
6-      در نمونه های اولیه قرآنی رسم الخط یکسانی یافت نمی شود.
7-      به دلیلی پیچیدگی رسم الخط به کار رفته در نسخ خطی انجیل و تورات پس تمام آن اسناد جعلی اند.
8-      در برخورد با کسانی که مدعی اند نسخ خطی وجود دارند این سوالها پرسیده شود: 1-زمان کتابت 2- موادی که روی آن کتابت شده است. 3-خط و نگارش به چه صورت است. 4- ابزار تولید متن چه بوده است. 5 - اصل نسخه را نشان دهند.
9-      قرآن های اولیه با قطعات چوبی یا حصیر نوشته شده اند و ابزاری برای انعطاف قوس ها وجود نداشته است.
10-  بعد از ظهور قلم نی ناگهان تحول در خط بوجود آمده و حروف شکل یافته اند و هویت واحد گرفته اند.
11-  هیچ سند فیزیکی مثل قلمدان، تیغه تراش و.. وجود ندارد که ثابت کند که قلم نی عمری بیش از سه قرن دارد.

من یکی هیچ نتیجه ای از این بحث نمی گیرم جز مغلطه و شلوغ بازی برای اثبات آنچه که از پیش فرض شده بود و یعنی جعلی بودن نسخ موجود منتسب به قدمت بیش از پانصد سال!  
در اینکه خط دائم در حال تحول و تکامل است، هیچ شکی نیست و فکر نمی کنم تا الان کسی ادعا کرده که یک تابلوی نستعلیق با خط امروزی از قرن چهارم هجری در دستش است که ایشان با این همه صغری و کبری کردن خواسته اند ثابت کنند که در آن زمان قلم نی موجود نبوده. هرچند که اثبات نبود قلم نی هم باز به روش پورپیراری است یعنی چون هیچ اثر فیزیکی از قلم نی با قدمتی بیش از سیصد سال در دست نداریم پس قلم نی هم نبوده*، این بحث وقتی وارد است که فردی نسخه ای نشان به ما دهد که خط آن از نمونه قرآنی موجود در همان زمان تکامل یافته تر بوده است. در حالیکه چنین نیست. و نسخ موجود در هر دوره زمانی ویژگی های مشترکی دارند که نماینده خط زمان خودشان است.
حال اگر منظور پورپیرار این است که این خط کهن که شکل واحدی و انسجام یافته ای ندارد (به قول ایشان) پس قادر به انتقال مفاهیم نیست! یعنی به نوعی انکار وجود معنوی علم تا قبل از پانصد سال پیش! صرف نظر از اینکه این ادعا مستلزم چه ادعاهای دیگری می شود، در پاسخ آن باید گفت که نبود نقطه و نامتمایز بودن برخی حروف به هیچ وجه به معنای ناخوانا بودن و عدم امکان انتقال مفاهیم نیست. شاید برای خواننده امروزی و نا آشنا این نوشته ها خطوط درهم و بر هم باشد، اما برای کسانی که روی نسخ خطی کار می کنند و خوانندگان آنزمان به هیچ وجه این طور نیست و نبوده. البته نه به سادگی، اما تقریبا همیشه می توان فهمید که این حرف د هست یا ذ. اگر شما کلمه « کر» را ببینید بستگی دارد به اینکه در کدامیک از جمله های «سرش کر است» یا «آب کر است» یا «گوشش کر است» می توانید حدس بزنید اولی «گَر»است، دومی«کُر» و سومی «کَر» است. چنانچه یک کودک کلاس اولی بدون فتحه و کسره قادر نیست کلمات را صحیح بخواند اما آیا شما هم نیاز به فتحه و کسره دارید؟!
همین استدلال هم در مورد چگونگی تمایز بین حروف فارسی و عربی مصداق دارد. تا همین صد سال پیش در بسیاری از کتاب ها پادشاه را بادشاه می نوشتند اما مردم پادشاه می خواندند. چون به طور شنیداری این کلمات را یاد گرفته بودند، اگر کسی متن فارسی از هشتصد سال پیش نشان داد که دارای حرف پ است آنوقت شاید استدلال پورپیرار درست باشد و حال که چنین نیست این بحث ها همه به حاشیه بردن و خلط مبحث است.
پورپیرار اصالت زبان فارسی نشانه رفته، اما با این ادعا هم وجود علم و هم صحت قرآن کریم را زیر سوال می برد. با قسمت دوم کاری ندارم، اما علم قارچ نیست که یک شبه بیرون بزند. بشر قدم به قدم علم را آموخته و ما قادر نیستیم بدون برخورد با تناقض منطقی، علم پیش از پانصد سال اخیر را نادیده بگیریم و همه را از جعلیات بدانیم اگر فرض کنیم چنانکه ایشان ادعا می کنند که مسیحیان و مسلمانان و یهودیان نوشتن چیزهای دیگر غیر از کتب آسمانی را از ضروریات نمی دانستند. پس کتبی که منتسب به ارسطو و افلاطون و یونان باستان و علم قرون وسطی، همه جعلی اند چون مثل نقاشی روی سنگ هک نشده اند!
پورپیرار به همان روش خود چند عکس مبهم از پاپیروس های کهن از نوشته اسلامی را نشان می دهد که نه دارای تاریخ است و نه اسم و نشانی، و بعد این می شود ادعا که اصلا در آن زمان خط تکامل نیافته است و بعد یکسری بحث حاشیه ای راجع به قلم نی دارد. از همه خوانندگان کنجکاو تنما دارم پیش از تحت تاثیر قرار گرفتن از این همه مغلطه، خود یک تکه چوب بردارند و در چایی یا آب آلبالو فرو ببرند ببینند نمی توانند با آن حروف ح ن ی س ط بنویسند! که احتمال نوشتن این حروف در هزار سال پیش زیر سوال رفته!
قطعا همین خطوط در هم و بر هم استدلالات شگرف افلاطون و ارسطو را وارد دنیای اسلام کرد و با همین خطوط درهم و بر هم فارابی، ابن سینا، ابوریحان و رازی بحث های اصیل خود را ارائه دادند.
حال به عکس زیر توجه کنید: آیا چیزی از این خطوط درهم و بر هم دستگیرتان می شود؟


و حال متن زیر را بخوانید و دوباره به عکس نگاه کنید:
«کل احد و هذا النظام موجود فی العالم، فاذا سبب النظام موجود و من هو سبب النظام فی هذا هو خلیفة الله تعالی فی ارضه اذ بواسطة منتهی الی الخلق الهدائه الی مصالح الدنیا و الاخرة و الّا ما یخلق دون الهدایة الی مصالح الدنیا و الاخرة و الّا ما یخلق دون الهدایة لا یغضی الی الخیر و لذلک قال تعالی قدّر فهدی و قال هل ذکره اعطی کل شئ خلقه ثم هدی فالملک واسطة بین الله و بین النبی و النبی واسطة بین الملک و العلما و العلما وسائط بین النبی و بین العوالم قریب من النبی، النبی قریب من الملک و الملک غریب من الله، ثم متفاوت  درجات الملائکة و الانبیاء و العلما فی مراتب القرب تفاوة ما لایحصی.
فهذا ما اردنا ان یحکمه من علومهم المنطقیة و الهییة و الطبیعیة من غیر استعال یتمیز الغث من السمیر و الحق عن الباطل ولیفتح بعد هذا کتاب التهافة الفلاسفة حتی ینصح فیه برهان مما هو باطل من هذا الجملة والله موفق لدرک الحق منه وجوده
والحمدالله رب العالمین حمد الشاکرین و صلواته علی انبیائه و اولیائه و ملائکته اجمعین خصوصاً علی محمد و آله الطیبین الطاهرین و سلماً تسلیما کثیرا فرغ من کتبابته الفقراء الی الله تعالی فی منتصف ربیع الاخر من سنة اثنی و اربعین و الحمدالله حسبنا من غیر الرحمن»
آیا خطوط درهم و برهم مفهوم نشدند؟! آیا این کلمات کج وکله معنادار نشدند؟!
این تصویر یک صفحه از نسخه خطی به شماره 4228 ممیز1 کتابخانه مجلس است.** با داشتن کارت ملی خود و یک نامه مهر دار از یک مرکز تحقیقاتی می توانید شخصا آن را ببینید، این نسخه خطی متعلق به قرن هفتم هجری قمری است که مجموعه ای است ارزشمند که متاسفانه صفحات بسیاری از آن از دست رفته.  نوشته بالا با توجه به مقارنه های موجود از غزالی است. 
البته از نظر آقای پورپیرار این کتاب جعلی است چون در این زمان اصلا حیاتی در ایران نبوده که بخواهد کتابی باشد، اما این عکس برای روشن شدن خوانندگان گرامی است که استدلالات ایشان مغلطه است و نمونه های خطی  منتسب به پیش از 500 سال پیش نه مانند نستعلیق های امروزی نیاز به قلم چنین و چنان داشته و نه آنقدر ناخوانا که قادر به انتقال مفاهیم نباشند اگر چه برخی فاقد نقطه و سرکش و غیره اند. و در صورت امکان عکسی معتبر از یک نمونه قرآنی که متعلق به این دوره زمانی باشد را هم بعد به این مقاله ضمیمه خواهم کرد که نادرستی ادعا ایشان مبنی بر عدم وحدت خطوط در هر دوره زمانی برای خوانندگان روشن گردد.
و در اینجا این سری مقالات را با امید اینکه مفید واقع شده باشند به پایان می رسانم.

پی نوشت ها

*که البته من نمی دانم چنین ادعایی صحت دارد یا نه، با توجه به دیگر ادعای ایشان مبنی بر نبود هیچ آثار معماری قبل ازصفویه که ادعایی نادرست است، حدس می زنم که این حرف دیمی و بدون تحقیق است.
**گزارش کارشناسی ثبت شده در فهرست کتابخانه مجلس، پس از آزمایشات و کارشناسی های مربوطه: این نسخه به خط شکسته نستعلیق کاتب محمد بن محمد فارسی به تاریخ نیمه ع 1 / 642 است. رساله اول از صفحه 1-80 از جنس کاغذ سمرقندی سطر20- 10*6.5  صورت. بین دو برگ 2 و 4 افتاده و یک برگ در میان کتاب نو نویس است و دارای شنگرف (کلیشه) است.
 
بر خود واجب می دانم که از آقای خندابی مسئول بخش نسخ خطی کتابخانه مجلس که نهایت همکاری را با اینجانب داشتند و از آقای قلندری همکار گرامی که مرا در خواندن بخش هایی از نسخه یاری فرمودند تشکر بنمایم.

۱۸ نظر:

انسان سکولار گفت...

دوست عزیز و دانشمندم

ای کاش شما میتوانستید مرا متقاعد کنید که پورپیرا اشتباه میکند

اما میبینم هر چه اساتید دانشمندی چون شما می‌خواهند استدلالهای او را رد کنند بیشتر بن و مایه‌ی حرفهایش نمایان میشود

آخر چون یک حرف خیلی شاخدار است که دلیل رد آن نمیشود

شاخ دار این مجعولاتی است که به خورد ما دادند

آخر اینکه آن خط خرچنگ قورباقه معنیش اینست دلیل می‌شود که قدیمی باشد؟

یا اگر پورپیرا میگوید چرا ما یک قلمدان قدیمی نداریم خوب جوابش اینست که در موزه ی فلان یکی از ده هزار قلمدان مصرع تقدیمی به امام رضا هنگام روایت حدیث سلسله الذهب که در حفاری های نیشابور بدست آمده به شماره‌ی ثبت فلان موجود است

انصاف بدهید کاغذ این کتابی که می‌گوئید در جه قرنی امکان ساخت داشته؟

تو را بخدا این موضوعات را دست کم نگیریرد اینها دارند برای ما الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت تدوین میکنند همه بر اساس یک مشت کتب مجعول

مسئله مهمتر از تفاخر ملی و پز عالی است

مسئله درد و رنج زنانی است که با الگو قرار دادن سیره‌ی اسوه‌های خیالی به فحشا افتاده‌اند

موضوع جوانانی است که با احادیث پوچ و بی معنی به ورطه‌ی تناقض افتاده‌اند و دچار آشفتگی روانی شده‌اند

بیائید شرافتمندانه از موقعیت خود استفاده کنید و ریشه‌ی این جهل را در آورید

خدا را چه دیدید شاید تقدیر نجات ما در دستهای حق جوی شما قرار داده

موقعیت ممتاز خود را دست کم نگیرید

موضوع خیلی خیلی مهمتر از این حرفهاست

شما بگوئید که بنده‌ی حق هستید تا من هم با شما برای یافتن حق همرامی کنم

بنفشه افتخاری Banafsheh Eftekhari گفت...

1- دلیل قدیمی بودن کتاب خرچنگ قورباغه بودن نیست: کاغذ از لحاظ فیزیکی و نوع نوشتار و توع استدلال است. نوع استدلال که نحوه تفکر در قرن مزکور را نشان می دهد چندان نیاز به اثر فیزیکی ندارد. چینشی است تابع منطق
2- گزارش کارشناسی در مقاله آمده، کاغذ سمرقندی و من تا الان به دلیل منطقی برخورد نکردم که کاغذ سمرقندی قابل تهیه در قرن هفتم نباشد.
3- فرض که قلمدانی از قرن 7 موجود نیست (که من نمی دانم هست یا نه) اما این دلیل بر عدم امکان نوشتن در قرن مذکور نیست.

جهل مذکور امروز و دیروز بوجود نیامده، در همان صفویه که خداروشکر پورپیرار منکر آن نیست ملاصدرا به تبعید رفت و ما در برابر عثمانی توپ به دست، شمشیر داشتیم، حل مسئله پاک کردن مسئله نیست! جوان امروز باید راه تفکر درست را یاد بگیرد، و اتفاقا باید درست بفهمد از کجا ملتش و تاریخش کج رفته اند و انکار تاریخ دردی را دوا نمی کند.

بنفشه افتخاری Banafsheh Eftekhari گفت...

اتفاقا از نظر من تاریخ درست شناسانده نشده، علمی برخورد نشده، سلیقه ای و تابع منافع نشان داده شده، برای معرفی الگوی غلط تاریخ تحریف شده چه قبل و چه پس از اسلام

بنفشه افتخاری Banafsheh Eftekhari گفت...

ضمن اینکه اگر از اول مقاله ها را دقیق خوانده باشید قرار نیست هیچ یک از این افراد بت شوند هدف این سری مقاله ها دقیقا مبارزه با بت سازی و بت شکنی تاریخی است.
من هم بت ساز ها و هم بت شکن ها (چون پورپیرار) را خطاب قرار داده ام. قرار است آدم ها همانطور بودند بررسی شوند اگر چه به طور دقیق امکانپذیر نیست .
و با تشکر از نظر شما دوست فرهیخته، پایان این مقاله ها به معنای پایان تحقیق و بازنگری نیست، اگر چه پورپیرار هرگز مرا متقاعد ننموده اما همیشه هرکه شکی قابل اعتنا و درخور سپاسه

انسان سکولار گفت...

آنطور که متوجه شدم شما میگوئید اینکه حامل متن سندیت تاریخی دارد یا ندارد مهم نیست

از فحوای متن میتوان با تطابق آن با سیر تاریخی پیشرفت علم قدمت آنرا تائید کرد درست است؟

انسان سکولار گفت...

میدانید خانم افتخاری یکی از دوستانم مجازی ‌ام که دختری فرانسوی است در موزه‌ی لور فرانسه در انبار کار میکند و به میکرو فیلم کتب خطی بسیار کمیابی که با برچسب فوق محرمانه طبقه بندی شده و عنوان تنها نمونه موجود در دنیا را دارند دسترسی دارد

اگر بتوانم فایلهای این میکرو فیلمها را از او بگیرم شما میتوانید اعتبار سنجی کنید؟

بنفشه افتخاری Banafsheh Eftekhari گفت...

بله دقیقا، در واقع کار بنده همین است که به لحاظ منطقی و علمی امکان وجود اندیشه ای را در زمان مذکور بررسی کنم، شخص اینجانب با متریال سر کاری ندارم. بررسی متریال بر عهده دیگران است.

بنفشه افتخاری Banafsheh Eftekhari گفت...

در مرود نسخه های مذکور موزه لور، اگر قادر خواندن نسخه ها باشم و مربوط حوزه کارم یعنی علم و فلسفه باشد اگر چیزی بفهمم دریغ نمی کنم.

نعیمه گفت...

من قدم به قدم همراهتانم و خواننده شما اما بازم متاسفم که تجربه ای در این زمینه ندارم ونه در حال حاضر فرصتی برای کسب کردن آن جز اینکه از کلام شما فیض میبرم .خدا قوت

بنفشه افتخاری Banafsheh Eftekhari گفت...

تشکر نعیمه جان

انسان سکولار گفت...

خانم افتخاری

نتیجه چه شد بالاخره؟

نظر شما درباره‌ی ادعاهای پورپیرا چیست؟

بنفشه افتخاری Banafsheh Eftekhari گفت...

فکر کنم که قبلا پاسخ دادم که هیچ دلیلی که مرا مجاب کند نظریه هایشان در مورد تاریخ بعد از اسلام درست باشد پیدا نکرده ام.
در مورد قبل از اسلام هم صلاحیت پاسخگویی ندارم.

سپهر گفت...

بسیار جالب بود! تصور نمی کردم در دنیا اینطور بحث هایی هم وجود داشته باشد که تاریخ را اینگونه "کلان" زیر سوال ببرد! جزئیات تاریخ را می شود به دیده شک نگریست، ولی کلیتی مثل نبودن تمدن و حیات بیش از 500 سال در ایران واقعاً عجیب است! همان قدر که این موضوع برایم عجیب بود، به همین اندازه هم در این زمینه تخصص ندارم ولی با توجه به رشته ی تخصصی ام، می دانم که قدمت سنجی آثار تاریخی از این دست یک کار علمی دقیق و کاملاً قابل اعتماد است که در همه ی دنیا هم پذیرفته شده است.
از این گذشته، تا جایی که می دانم، در کره و چین دستگاههای چاپ وجود داشته (البته به شکل ابتدایی) که مربوط به خیلی قبل تر از گوتنبرگ است.
در جواب سکولار هم باید بگویم، به نظر من اشتباه را نباید با اشتباه پاسخ گفت. بهترین چیز واقع بینی است.

سپهر گفت...

خدای من! در مقاله ی بعدی شما دیدم نام کوچک این آقا "ناصر" است!
به سکولار:
ظهور افراد اینچنینی، نتیجه ی تندروی هایی است که در تاریخ معاصر ما رخ داده. فکر نمی کنم هیچ ملتی اینگونه پیشینه خود را انکار کند! مدت مدیدی شاه و شاهنشاهی و پادشاه کلمات منفوری بودند. نتیجه اش شد اینکه بخش بسیار عظیمی از تمدن ما غیرقابل افتخار و "مایه ی سرافکندگی" شد. نتیجه ی ساده ی این ماجرا، بی هویتی نسل جوان است و یک نتیجه ی ساده تر این بی هویتی-مثلاً- این است که اصلاً اهمیتی ندارد خلیج عربی باشد یا فارسی!

سپهر گفت...

میگم این یهودی ها چقدر آدمهای دست و دل بازی بوده اند که حتی توی روستای ما هم اینهمه سکه و قرآن طلا و آثار دیگه قایم کردند که تاریخ رو جعل کنند!
نیستان عزیز
نمی دانم آیا کارهای ارزشمند شما باعث نمیشه که این آقا (که احتمالاً این همه "پ" توی فامیلش نشانه خیلی ایرانی بودنشه!) مطرح تر بشه؟ بعضی وقتها فکر می کنم بعضی جاها سکوت بهتر جواب بده!

بنفشه افتخاری Banafsheh Eftekhari گفت...

خیلی ها اعتنایی به پورپیرار نکردند، تا حالا هیچ استادی پاسخی به ایشان نداده و پاسخ ها همه از طرف افراد غیر حرفه ای و دانشجویانی مثل من بوده، اما فکر می کنم این عدم پاسخگویی باعث محق جلوه دادن ایشان شده باشد.
ضمن اینکه اگرچه عقاید و نظریه های پورپیرار غیر علمی و خیالبافی می دانم اما نفس ایجاد شک را در این زمینه واقعا می پسندم و از آن استقبال می کنم.
اگر پورپیرار با همه فرضیه های نا معقولش بتواند برای لحظه ای ما را به تفکر در مورد ماهیت افسانه سرایی هایی که مورد تاریخمان می کنیم وادارد و احساس نیاز به بازنگری به هویتمان را ایجاد کند کاربزرگی کرده.

بنفشه افتخاری Banafsheh Eftekhari گفت...

چند روز پیش در فیس بوک دیدم کسی از زبان داریوش نقل کرده بود که بدون کفن خاکش کنند D: و اصلا حواسش نبوده که سنت خاک کردن مردگان و کفن از اسلام وارد ایران شده و ایرانیان (مانند زرتشتی ها تا همین 50 سال پیش) مردگانشان را در دخمه می گذاشتند. برخی خاکستر را خاک می کردند و برخی آن را می پراکندند. یا دیروز هم حکایتی از کورش در تقبیح قصاص دیدم که حسابی هم لایک خورده بود. من با این موضوع این حرف ها کاری ندارم اما اینکه بر فرض بخواهیم راجع به قصاص حرف بزنیم باید با ادله از قرآن و اسلام بیاوریم یا حکایت ازکورش، مشکل دارم. انگار قرار نیست ما تصمیم بگیریم بشینیم فکر کنیم. با سواستفاده از تاریخ مشکل دارم و با هر نوع بازنگری و بنیادین به تاریخ نگاه کردن موافقم. در هر حال باید در مورد بنیادها بحث کنیم تا به اسلوب درست برسیم.

بنفشه افتخاری Banafsheh Eftekhari گفت...

واینکه جالب است بدانید پورپیرار اسمی است خود این ایشان انتخاب کرده اند(یعنی به ارث نرسیده)، نام اصلی ایشان ناصر بناکننده است.