در بخش قبل به اهمیت قرون وسطی، سیطره نگاه ارسطویی در قرون وسطی و اهمیت نظریات غیر ارسطویی پرداختیم و نظریه فلسفی متکلمان را به عنوان یک نظریه غیر ارسطویی معرفی کردیم.
گفتیم که اصول اعتقادی علم کلام بر چهار اصل استوار است:
- حادث بودن جهان
- جهان غیر علی
- جهان متکثر
- و تباین خالق و مخلوق
حال می خواهیم ببینیم چرا متکلمان از پذیرش نظریات ارسطویی- ابن سینایی رایج عصر خود سر باز زدند.
بخش دوم: چارچوب نظری نظریه ارسطویی-ابن سینایی (وحدت وجود)
در باور ارسطویی* تفاوت بنیادین بین مفهوم وحدت و کثرت وجود دارد، تا جایی که اصولا عدد یک ماهیتی غیر از عدد دو دارد و حتی کوچکترین عدد نَه یک، که دو است، یک وحدت است و دو کثرت و بین وحدت و کثرت تقابل ذاتی وجود دارد. این تقابل شالوده شکل گیری نظریات مابعد ارسطو است. نظریه نو افلاطونیان با در نظر گرفتن خداوند به عنوان وحدت مطلق و انکار هر نوع کثرت، شکل افراطی این نوع نگاه است، چرا که تقابل وحدت و کثرت به اصلی می انجامد که برهان الواحد نام دارد، بر اساس این برهان از واحد جز واحد سر نمی زند و حال وجود جهان متکثری که مخلوق خدای واحد است به تناقض می انجامد. برای رفع تناقض است که نظریات گوناگونی پدید آمده که با توجه به تفاوت های آنها، از آنجائیکه همه آنها بر اساس همین اصل است همگی در یک مجموعه قرار می گیرند.
نظریه نو افلاطونی بسیار مورد توجه فارابی قرار گرفت و الهام بخش نظریه صدور شد، خداوند وحدت مطلق است و کثرت (جهان که متکثر از موجودات است) مانند شعاع های خورشیدند که همگی از یک منبع ساتع می شدند. ابن سینا این نظریه را پروراند و با نبوغ فلسفی اش در یک سلسله برهانهای منطقی این تکثر را سلسه علل طولی ای که در راستای فعل واحد که فعل خداوند است قرار داد.
ابن سینا علت اول ارسطو را خداوند فرض نمود و خلق جهان را در راستای عللی توصیف کرد که ضرورت دارد به فعلیت بیانجامد. از آنجائیکه ضرورت مستقل از زمان است و همیشگی است پس زمانی نیز برای آغاز جهان وجود ندارد و جهان همواره ازلی بوده و به قولی قدیم و غیر حادث است.
آنچه آغاز ندارد و بر اساس« ضرورت» است که وجود دارد، همیشگی است، پس پایانی نیز ندارد و پس جهان باقی است و فناپذیر نیست. در این جهان واحدِ ازلی- ابدی و علی، گسستی وجود ندارد، پس هر گسستگی و عدم پیوستگی نیز بی اعتبار می شود.
حال به وضوح تضاد میان باورهای متکلمان و فیلسوفان را شاهدیم. چرا متکلمان بر اساس باورهای مذهبی خود به جهان حادث که روزی آفریده شده و نقطه آغازی دارد اعتقاد دارند و این جهان حادث حتما پایان خواهد پذیرفت.** برای متکلمان پذیرش خداوند به عنوان علت و اینکه بخشی از عالم معرفی شده سخت بود، برای متکلمان خداوند ورای عالم است و علت هر چیز به طور مطلق. ایجاد پدیده بر اساس ضرورت مفهومی در تناقض با قدرت مطلقه پروردگار داشت.
البته نظریه تکثر(اتمگرایی) متکلمان پیشتر از نظریه ابن سینا به لحاظ زمانی است و متکلمان در پی مخالفت با فیلسوفان نبود که اتمگرایی را بوجود آوردند. بلکه از ابتدا به نظریات پیوسته گرای ارسطویی و وحدتگرای نوافلاطونی تمایلی نشان ندادند. اختلاف زمانی آشکار شد که فیلسوفان تلاش می کردند در توجیه مسئله معراج پیامبر که پدیده ای غیر عادی است، توجیه علی پیدا کنند، در واقع هدف این بود که نشان دهیم پارادایم حاکم بر ذهن فیلسوفان چگونه است و چرا یک متکلم در چارچوب این پارادایم ذهنی فکر نمی کند و چرا در میان انبوه نظریاتی از هند و یونان به ارث رسیده بود نگاه ارسطویی برای متکلمان جذابیتی پیدا نکرد.
ادامه دارد...
ادامه دارد...
*شاید درست نباشد که تقابل کثرت و وحدت به ارسطو نسبت داده شود، اما ارسطو اولین کسی است که مستدل و مشروح این بحث را پیش می کشد. همچنانکه منطق نیز مسبوق به ارسطو است اما منسوب به ارسطو است چرا که او معلم اول است.
** البته برای فیلسوفان مسلمان نیز که بوجود قیامت باور داشتند تعارضاتی بوجود می آمد که ابن سینا و علی الخصوص ملاصدرا به خوبی به آن پرداختند که خارج از موضوع بحث ماست.
پی نوشت:
برای پی گیری بهتر می توانید علاوه بر منابع بخش قبلی به مقاله:
- سیدمحمد دیباجی،«مقایسه آراء امام فخر رازی و دیوید هیوم در نظریه علیت» کیهان فرهنگی، سال یازدهم و دوازدهم
- رجوع کنید و نیز در زمینه نو افلاطونی ها و فیلسوفان اسلامی به سایت:
- http://www.muslimphilosophy.com/ip/rep/H003#H003SECT2
- اما منبع اصلی رساله کارشناسی ارشد این جانب است که به زودی منتشر می شود.
- مرامنامه من در مطالعه تاریخ علم.
پی نوشت: در صورتیکه تصویر قابل مشاهده نیست لطفا اطلاع دهید.
۱۶ نظر:
سلام.
من مطالب ما رو از گودرم به طور کامل دنبال می کنم.
شبی زمستانی و فریاد حلاج براسمان عشق طنین انداز است....از خود گریختم...پاییز من چه زود امد و رفت....اری زمستان براهست
امشب در میخانه من در سکوتم ....ستارگان همیشگی ایا شما دربرابر زمستان سرو خواهید بود یا چون پرندگان مهاجر میکوچید
نمیدانم...احساس میکنم ماه در افق است
سلام دوست عزیز .استفاده کردم .البته موضوع جدید و جالب بود .عاشق خواندن کتب فلسفی و رمانهایی با مضمون فلسفی ام .......البته اگر فرصتی دست دهد این روزها !!!!
خوشحالم که پایان نامه یتان چاپ می شود و تبریک فراوان می گویم .امیدوارم همواره موفق باشید . علاقه ام به فلسفه باعث شده برای پایان نامه ام منظر پدیدارشناسی را انتخاب کنم......امیدوارم بتوانم به خوبی از پسش برآیم ....
سلام خانومی خیلی سخت سخت مینویسی مغز خسته من از لغات ایتالیایی و انگلیسی و پزشکی و مکانیک و الکترونیک واقعا اینها را دیگه اصلا گنجایش نداره تازه از شر تاریخ فیزیک راحت شدم راستی منظورتان از اسم کامل یعنی فامیلی من نعیمه راد هستم از تهران به هر حال خوشحالم از دوستی با شما من هم لینکتان میکنم کوچولو را هم ببوس دیگه راحت میره مهد و میاد بزکتر شده بهتر شده؟
سلام بنفشه جان
خواندم و استفاده بردم.
منتظر ادامه اش می مانم.
دیشب بی خبر به میخانه امدم....اما امشب ارامم....و امشب تلوتلو امده ام...در تنهایی زباده یار نوشیده ام....ای ستاره مست دلخوش باش...شراب خدا هیچ گاه کهنه نخواهد شد.....امشب خانه مرا تو گرمی ببخش .....و تو مرا غزلی بنوشان.....
سينه خواهم شرحه شرحه از فراق
تا بگويم شرح درد اشتياق.
ممنون بابت نوشته اتان.استفاده كردم.
سلام .خوشحالم از دوستی با شما .در این فضای مجازی می شود حتی دانه های دل آدمها را دید .دل شما بسیار مهربان است .خوشحال می شوم هر وقت سر بزنید .موفق و سربلند باشید .
عاشق مست درمیان دلنوشته های هرشب بار دگر اهنگی تازه ساز کرد... و با تصویری از اندیشه های مستانه اش...قدم در میخانه نهاد...ای ستاره مهربانی باردیگر من بسر دروازه شهر گلهای قلبم را به کبوتران دادم تا به خانه امده و تو را بدیار شبهای من دعوت کنند....اری امشب دروازه های شهر دلم گشوده ان...بیا برای نوشتن برای گفتن....بیا تا منم با شرابت مستی دوباره کنم....
شبهای من بی حضورت فروغی ندارد......پس باغبان گلهای باغچه احساسم باش...پیشاپیش از حضورت سپاسگزارم
درود،
"یک ساحل پُر از شعر" با شش دوبیتی،
آمدن مهربانانه ی شما را چشم براه مانده است..
امدم با حرفهای دل خدایی ام....ای دوست امدم و رازهای دلم اشکار کردم....اندوخته راه قلبم را در برابر چشمان تو گذاشتم ...تا تو بخوانی و بدانی چگونه میاندیشم...صحبتهایم دراز شده ان...بر من ببخشایید...در برابر هجوم واژگان و شورش احساساتم نتوان ایستاد...باید نوشت و فریاد زد....ای دوست....امدی مرا اگاهی ده از ان اندیشه و احساس و باور و اعتقادت.. و اگر انتقادی داری...و اگر اصلاحی بازگو...که اینجا مکتب عشق است....پیشاپیش از حضور صمیمانه ات سپاسگزارم.شاد باشی و مانا....
سلام و درود خداوند مهربان بر روان پاک شما...در انتظارم...در انتظار لبخند تو....در انتظار اندیشه های تو ....انتظار خدا...یار ....زندگی...پرواز....دوست خوبم باز ای .....که به انتظارتم....مشتاق شنیدن چکامه های قلبت...در پس اندیشه های من....بازگو...هر انچه بر تو جاریست بازگو.....جامم را ازشرابت لبریز کن...پیشاپیش از امدنت...سپاسگزارم....ممنونم....
سلام دوست عزیز .خوبین ؟ کجایین ؟ امیدوارم شاد و سربلند باشید .
salam banafsheye aziz
ba yek dastan kotah be rozam
montazere nazare arzeshmandat hastam
زیبا بود !
..................
در خلوتکده ام گاهی خودم را ورق می زنم ،
گاهی ورقِ خودم را می زنم ،
گاهی ورق باز می شوم اینگونه ...
....
مهربان ؛
این بار که به دیدنم می آیی ،
یک سنجاق هم بیاور از دنیای سنجاقک ها !!!
میخواهم دنیایم را به دنیایت قفل کنم ...
می انتظارمت تا بیایی
قندیل های اشکم را آب کنی
چشمانم را بگشایی
و کبوتر سر به هوای دلم را پرواز دهی !
درود
مدتي است كه بي اطلاعيم از شما. از مطلب تازه خبري نيست؟
ارسال یک نظر