نیستان
کز نیستان تا مرا ببریده اند از نفیرم مرد و زن نالیده اند
سالهاست که بر دیوار پیله ام می کوبم، مگر پژواک ضربه ها مژده پروازم دهند، مگر این گوی بر نیستان بغلتد تا از نی ای آوایی آسمانی بشنوم.
صفحات
صفحه اصلی
مقالات
درباره من
۱۳۸۸ آذر ۲۸, شنبه
ترجمه: داستان هزاران از لوکلزیو 6
با عرض پوزش از تاخیر، کار انتقال وبلاگ وقت گیر شد اما امیدوارم که با مشکلات قبلی که در بلاگفا پیش آمد دیگر رو به رو نشوم.
هزاران
قسمت ششم
ادامه مطلب»
پستهای جدیدتر
پستهای قدیمیتر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
پستها (Atom)